میخوام دوباره باصدام،سکوت شب رو بشکنم،میخوام تموم آدما،دردوغصه ی من رو بشنون،کی مثل من دلش پره،از اون که رفت و برنگشت،از اون که آخرش نموند،بادلش نخوند،دست کشید ازم،دیگه بریدم و نموندی روی حرفت،یکی دیگه به جای من نشسته توی قلبت،اینقدرکه راحتی بلندبلندمیخندی بااون،نمیشنوی که میشکنم بی صداوآروم،یه روزی میشکنه دلت که خیلی دیره،واسه دوباره دیدنم بهونمو میگیره،یع روزی پس میدی تقاص این شبای سردو،تقاص قطره قطره اشک این چشای من رو،میخوام دوباره باصدام،سکوت شب روبشکنم،میخوام تموم آدما،دردوغصه ی من رو بشنون
کسی که دل تو براش میتپید،چی شد بی خبر رفت وتنهات گذاشت،دوستش داشتی اندازه زندگیت،ولی حیف یه ذره لیاقت نداشت،چرارفت نفهمیدی اینوهنوز،چی شد ازتو دل کندودیوونه شد،همه چی درست بود ولی یک دفعه،غم وغصه مهمون این خونه شد،هنوزم یه وقتایی دلتنگشی،میری عطرشوگاهی بو میکشی،به قدری شکستی که حس میکنی،همین روزاازغصه دیوونه شی،نمیتونی ازیاداون رد بشی،نمیشه توهم مثل اون بدبشی،تلاشت روکردی و امانشد،نتونستی که راهشوسدبشی،شده کارتوگریه کردن فقط،نمیگیره حتی سراغی ازت،به عکسای اون هی نگاه میکنی،ولی داری باز اشتباه میکنی...
تماشات میکنم بازم تورو زیربارون،باچتری که یکی جای من زیر اونه،چقدماهی گلم امشب بازم زیر بارون،میدونم خنده هات از این به بعدمال اونه،تماشات میکنم بازم با چشمای خیسم،وجودم رو گرفته ناامیدی،دلشوره،یه حالی دارم امشب زیر بارون،که اشکامم نمیتونه بارون بشوره،فدای خنده هات شم که ازم خیرندیدی،مهم این بود که از بودونبودم دورباشی،تماشایی نداره خیلی از کارای دنیا،یه جاهایی رو مجبور میشی تنهاکورباشی،من اینجاسردمه تو داری دستاشو میگیری،چقدشکل منه وقتی واست بیتاب میشه،تماشات میکنم بازم زیر بارون،شدم حسی که توسرماوتودستای باده،چقداینجاخوشی ها واسه ی من بی دوومه،چقدقول وقرارای جهان بی اعتباره،تماشات میکنم بازم باچشمای خیسم،ازاون لحظه که رفتی بیش ترازصدبارمردم،تموم غصم ازاینه که زهر تلخ عشقو از اون که ادعا میکرد دوستم داره خوردم...
دلم یه آمدن میخواهد..یه آمدن بی هیچ رفتنی..دلم یه بودن میخواهد...یه بودن بی هیچ منتی...دلم یه عشق میخواهد. . . یه عشق بی هیچ حسرتی...
خدایا:خیلی ها دلمو شکستن بیا یه شب وعده بزاریم بریم سراغشون من نشونت میدم تو ببخششون.
امشب خسته تر از دیروزم. کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا!صبح بیدارم نکن...
هر روز نبودنت رابر دیوار خط کشیدم ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش بحال تو که خودت راراحت کردی
یک خط کشیدی تنها ان هم روی من
دلم برا کسی تنگ است که گمان میکردم.........
می اید..........
می ماند........
و ب تنهاییم پایان میدهد......
امد.......
رفت.......
ب زندگیم پایان داد.......
مجازات میشم.ب جرم جدایی کجایی ک بغضم داره سنگ میشه.....
الان چند وقته چشاتو ندیدم.عزیزم نمیگی دلم تنگ میشه .....
جهان خیس میشه تو چشمای خشکم.دلم تنگ میشه واس خنده هامون.....
ی جوری بهت دل سپردم ک گاهی .دلم تنگ میشه واس هر دوتامون.....
دیگه مثله قدیم نیستم...
الان کوهه دردم...
ادمی که از همه کس ضربه خورده...
ارزوهای سینشم خیلی وقته مرده...
دوباره باز حرفای تکراری...
بگو تا اروم شم بگو حال منو داری...
تعداد صفحات : 2